A Little Life by Hanya Yanagihara

★A Little Life

~Hanya Yanagihara

ژانر: naturalistic fiction

“And so I try to be kind to everything I see, and in everything I see, I see him.”

جود، ویلم، جی‌بی و مالکوم چهارتا دوستن که تو دوره دانشگاه با هم آشنا شدن. هر کدوم از این آدما شور و اشتیاقشون به زندگی رو توی یه عرصه‌ای آزمایش می‌کنن، از مجسمه‌سازی و معماری گرفته تا بازیگری. زندگی هر کدومشون درگیر مسائل مختلف اقتصادی و احساسی و شخصیه و این میون به‌نظر می‌رسه زندگی جود از همه بیشتر دچار تکاپو شده. زخم‌هایی روی روح جود هست که به این راحتی نمی‌تونه درباره‌شون صحبت کنه و هیچکدوم از دوستانش چیز زیادی درباره‌ش نمی‌دونن. سخته که حدس زد جود چطور تا به این حد آزار دیده و حالا چی میشه؟ جسم و جون شکننده‌ش می‌تونن این ترک‌ها و شکستگی‌ها رو دووم بیارن؟

داستان a little life داستان تلخ و خوندنی‌ایه. روایت آسیب‌هاییه که تاثیراتشون هرگز از بین نمی‌رن و با وجود پیدا کردن کسایی که بینشون احساس دوست داشته شدن و پذیرفته شدن می‌کنی، به‌نظر نمی‌رسه بتونی خودت رو از سایه‌ی سنگین غم‌های تلنبار شده نجات بدی. صمیمانه درخواست می‌کنم قبل از مطالعه‌ی اثر، تریگر وارنینگ‌های مربوطه‌ش رو سرچ کنید و نگاهی بندازید؛ ممکنه بعضی از مسائلی که توی این کتاب مطرح میشن براتون اذیت‌کننده باشه. گرچه، زیبایی داستان هم به همین نشون دادن بی‌رحمی‌های زندگی بدون پرده و فیلتره. خودتون رو برای یه گریه حسابی آماده کنید. 

🦯بخشی از متن کتاب:

“You won’t understand what I mean now, but someday you will: the only trick of friendship, I think, is to find people who are better than you are—not smarter, not cooler, but kinder, and more generous, and more forgiving—and then to appreciate them for what they can teach you, and to try to listen to them when they tell you something about yourself, no matter how bad—or good—it might be, and to trust them, which is the hardest thing of all. But the best, as well.”